روز کریسمس در حالی که بسیاری از ما مشغول خوردن بوقلمون یا باز کردن هدایای کریسمسمان بودیم، یک دختر ۱۸ سالهٔ افغان با حجاب مشکی به تنهایی جلوی درب پوهنتون کابل در سرمای سوزان ایستاده و پلاکاردی در دست داشت که روی آن نوشته بود: «اقرأ» یعنی «بخوان».
نگهبانان طالب تفنگ به دست فحش میدادند. دختر توجهی نکرد چون میخواست قدرت یک دختر تنهای افغان را نشان دهد. این تصویر که خواهر دختر از داخل موترش گرفت، به نمادی از شجاعت بدل شده است.
مروه میخواهد نقاش شود، اما از بدشانسی او در تنها کشوری که دانشگاه برای دختران ممنوع است زندگی میکند. میگوید: «نمیخواهم در قفس زندگی کنم. من رویاهای بزرگی دارم و مصمم هستم به آنها برسم».
امید و آرزو جزو معدود چیزهاییست که طالبان نمیتواند از زنان بگیرند، اما رسیدن به آنها را دشوار کردهاند. حدود ۵۰۰ روز است که دختران به لیسه نمیروند. عدم امکان مسافرت بدون مرد محرم، ممنوعیت ورود به پارکها و باشگاهها، و حتی خرید سیمکارت، و اجبار به پوشیدن برقع تنها برخی از محدودیتهاییست که طالبها علیه زنان وضع کردهاند.
ممنوعیت تحصیلات عالی وقتی اعلام شد که افرادی مثل ستاره، دانشجوی سال دوم پزشکی، مشغول امتحانات خود در پوهنتون کابل بودند. او میگوید: «میترسم یک روز طالبان اعلام کنند که به خاطر کمبود اکسیژن در افغانستان، فقط مردان حق نفس کشیدن دارند، و زنان اجازه ندارند».
غرب که با خروج ناگهانی خود در سال گذشته مسئول این اتفاقات است، سریع خشم خود را ابراز کرد. ریشی سوناک نخستوزیر انگلیس در توییتر نوشت: «به عنوان پدر دو دختر، نمیتوانم دنیایی را تصور کنم آنها را تحصیل محروم کند. جهان نظارهگر است».
اما طالبان اهمیتی ندادند، و در شب کریسمس با ممنوعیتی تازه پاسخ دادند و این بار زنان را از کار در انجوها منع کردند. نامهٔ وزارت اقتصاد در این باره مدعیست که شکایات زیادی از عدم رعایت حجاب اسلامی دریافت کرده است.
سمیرا سید رحمان هماهنگکننده کمیته امداد بینالملل که بیش از ۳۰۰۰ نفر از ۸۰۰۰ کارکنان آن زن هستند میگوید: «افغانستان یکی از بدترین بحرانهای بشردوستانه روی سیاره را تجربه میکند. هرگز فکر نمیکردم طالبان کاری چنین ویرانگر با مردم ما بکنند». کمیته مزبور یکی از نهادهای امدادی است که با بیمیلی قبول کردند فعالیتهای خود را تعلیق کنند. این برای کشوری که ۲۸ میلیون نفر از جمعیتش در سرمای زمستان با قحطی و گرسنگی روبهرو هستند یک فاجعه محسوب میشود. نمیشود فقط به مردها کمک کرد. اما این کاریست که طالبان میخواهند.
در این کشور سنتی، نه تنها وجود کارکنان زن برای تماس با زنان حیاتی است، که فروپاشی اقتصاد باعث شده تا سازمانهای غیردولتی بزرگترین کارفرمایان باشند؛ ۹۰۰ هزار کارمند در این سازمانها مشغول به کارند. بسیاری از کارکنان زن آنها نانآور خانوادههای خودشان هستند.
آدم یاد بحثهای مربوط به «طالبان ۲» و تفاوتشان با طالبان دههٔ ۱۹۹۰ میافتد. خیلیها از جمله خود من با اطمینان میگفتیم که مهم نیست طالبان عوض نشدهاند، افغانستان آنقدر تغییر کرده که طالبان دیگر نمیتوانند مثل سابق رفتار کنند. هفتاد درصد جمعیتْ زیر ۳۰ سال سن دارند، میلیونها نفر تحصیل کردهاند و برخلاف گذشته به بقیه دنیا وصل هستند. اما به نظر میرسد این تغییرات طالبان را مصممتر کرده است.
آدم یاد رمان و فیلمِ «همسران استپفورد» میافتد که مردان برای مقابله با آزادی زنان، آنها رابه رباتهایی تبدیل میکنند که به کار در خانه راضیاند. انگار حقوق زنان به میدان نبردی تبدیل شده که طالبان برای قدرتنمایی از آن استفاده میکنند. طالبان حس میکنند قلمروی فرهنگیای را که در جنگ که با ارزشهای غربی باختند دوباره به دست آوردهاند و زنان هم تلفات جانبی این جنگ هستند.
غرب هم انگار شکست خورده است، و اظهارات تهدیدآمیز گروه ۷، اتحادیه اروپا و سازمان ملل برای یک رژیم شورشی که گرسنگی کشیدنِ مردمش برایش مهم نیست هیچ ارزشی ندارد. البته باید حواسشان باشد که سربازانِ خودشان گرسنگی نکشند. کشورهای اسلامی هم میتوانند به خود زحمت بدهند و مثل عربستان اظهار «تاسف» کنند.
اما این زنان افغانستان هستند که از خاموش شدن سر باز میزنند. اعتراضات کوچک است اما ادامه دارد، به رغم آنکه با شلیک تفنگ و آبپاش آنها را پراکنده میکنند. تناقض اینجاست که حجاب اجباری برای پنهان کردن هویت استفاده میشود.
مایوسکننده است که مردان ساکت نشستهاند ــ یادآور اینکه اگر طرزفکر مردان را عوض نکنی، آگاه کردن زنان از حقوقشان بیفایده است. البته شاید هم در حال تغییر باشد. چند روز پیش اسماعیل مشعل استاد پوهنتون در برنامه زنده تلویزیون سندهای تحصیلی خود را پاره کرد و گفت تا وقتی مادر و خواهرش حق تحصیل نداشته باشند تدریس نخواهد کرد.
زنان افغانستان برای الهامگرفتن باید به خواهرانشان نگاه کنند. آن طرف مرز، ایران در کشاکش اولین انقلاب زنانه جهان است. زنان و دختران بیش از ۳ ماه است که علیه رژیم اعتراض میکنند. بیش از ۵۰۰ معترض کشته و هزاران تن بازداشت و چندین تن اعدام شدهاند، اما زنان و مردان ایرانی باز هم به خیابانها میآیند.
***
اما شاید همه چیز از دست نرفته باشد. طالبان دچار تفرقهاند و بسیاری از مقامات ارشدشان با این ممنوعیتهای جنسیتی مخالفند. برخی از آنها هفته گذشته به قندهار رفتند تا با هبتالله آخوندزاده رهبر امارت اسلامی اعتراض کنند، اما به آنها امکان ملاقات داده نشد. آخرین باری که در کابل بودم، در تابستان، با یکی از زنستیزترین مردانی که میشناختم ملاقات داشتم. او به من گفت که گلایهٔ دخترانش در خانه او را ناراحت کرده و آرزو کرد آنها به مکتب برگردند.
و ما هم به این زنان بدهکاریم. یکی از ناراحتکنندهترین مصاحبههایی که داشتم با یک زن افغانستانی بود که میگفت: «ای کاش هیچ وقت به دنیا نمیآمدم، شما رویاهایی درست کردید و آنها را نابود کردید».
البته زنانی مثل مروه و ستاره چنین احساسی ندارند. دوست من لیلا یکی از معدود فعالانی که در کشور باقی مانده میگوید: «وقتی رویاهایت را رها میکنی، همه چیز را از دست میدهی. نمیتوانیم چنین لذتی را به طالبان بدهیم».
* از اسامی مستعار استفاده شده است.