بهرغم گذشت بیش از یک سال از تعطیلی لیسههای دخترانه، دختران افغانستانی از درس خواندن دست را کنار نگذاشتهاند. شگوفا دختر ۱۶ ساله اهل کابل هر روز صبح برقع میپوشد و به مکتب میرود. در راه سعی میکند چیزهایی را که با خود حمل میکند پنهان نگه دارد، چون او به یک مکتب مخفی میرود.
شگوفا زمانی در رویای روزنامهنگار شدن به مکتب میرفت، اما در حکومت طالبان او نمیتواند روزنامهنگاری تحصیل کند. او هر روز خیابانهای کابل را با ترس از جاسوسان طالب طی میکند. گویی هر کسی او را میپاید، و باید خیلی مراقب باشد.
از آنجا که دختران نمیتوانند تحصیل را فراموش کنند، عدهای از زنان برای آموزش نسل جدید مکاتب مخفی ایجاد کردهاند. اما این تصمیمی جسورانه است.
آمار دقیقی وجود ندارد، اما در شهرهای بزرگ مثل هرات و کابل، عدهای از این دست مکاتب مخفی برای آموزش دختران ایجاد شده است.
شگوفا رنج فراوانی را تحمل کرده است. وقتی از او میپرسم: «از طالبان چه میخواهی؟» میگوید: «هیچ. ما هیچ تقاضایی از آنها نداریم، چون آنها دروغگو هستند، و با رأی مردم نیامدند و کشور ما را به زور اشغال کردند. کارهای طالبان نه اسلامی است، و نه موضوع فرهنگی است؛ بدوی است».
شگوفا از جامعه جهانی میخواهد بر طالبان فشار بیاورند و رژیم تروریستی آنها را به رسمیت نشناسند و برایشان فرش سرخ پهن نکنند و هر هفته برایشان پول نفرستند.
بهار، معلم ریاضی در مکتبی که شگوفا در آن درس میخواهد، خودش محصل سمستر سوم در دانشگاه کابل است. او میگوید اول که طالبان لیسههای دخترانه را تعطیل کرد، خیلی مایوس و مستاصل شد، اما امید خود را از دست نداد. بهار و عدهای از دوستانش تصمیم گرفتند مکانی مخفی برای آموزش دختران ایجاد کنند.
البته اصلا شبیه مکتب نیست؛ اتاقیست با یک فرش و چند صندلی، با یک وایت بورد و چند مارکر. هفتهای سه روز او و همکارانش میزبان ۱۵ دانشآموز دختر هستند. هر صبح ساعت ۱۰ صنفهایشان را شروع میکنند تا ظهر. از پنجرهٔ پشتی هر دانشآموز را بررسی میکنند و بعد در باز میکنند تا وارد شود.
بهار میگوید: «دختران زیادی هستند که میخواهند به این مکتب بیایند، اما به خاطر کمبود فضا و منابع، و همینطور نیاز به مخفی شدن، کار ما محدود است».
چهار ماهی میشود که بهار و همکارانش این صنفهای مخفی را درست کردهاند. روزی یک تا دو ساعت صنف تشکیل میشود، و بر ریاضیات و بیولوژی و فزیک تمرکز دارد.
مکتب بهار ۴۰ دانشآموز از سنین مختلف دارد، با سه معلم داوطلب. او میگوید: «کار ما مثل بازی با مرگ است، ولی ما این خطر را به خاطر نسل خودمان قبول کردیم. ما میدانیم که رژیم طالبان روزی تمام خواهد شد، پس باید دخترانی باشند که دروس رسمی یاد گرفتهاند و میخواهند به مکاتب رسمی و بعد دانشگاه بروند».
بهار میگوید آنها ایدهٔ این مکتب را از دوره قبلی حاکمیت طالبان گرفتند. نازنین، یکی از دانشآموزان این مکتب در کابل، که ۱۶ ساله است، تا پیش از بازگشت طالبان به قدرت، آرزوهای بزرگی داشت. اگر لیسههای دولتی باز بود او حالا در صنف ۱۱ بود. اما همه چیز نابود شد و هزاران دختر از حق اساسی خودشان محروم شدند.
وقتی لیسهها تعطیل شد، نازنین امید خود را از دست داد، و به این مکتب آمد، و حالا از اینکه دروس سخت را مطالعه کند خوشحال است. اما وقتی او دخترانی را میبیند که همین فرصت را ندارد، بسیار ناراحت میشود.
بعد از تعطیلی لیسههای دخترانه بسیاری از فعالان زن سعی کردند صنفهای آنلاین تشکیل دهند. اما این نوع آموزش هم به معنای حذف زنان از جامعه است و هیچ نوع آموزش مخفی نمیتواند جایگزین مکاتب رسمی شود.
دختران وقتی از تحصیل متوسطه محروم باشند، نمیتواند در امتحانات کانکور هم قبول شوند. تحصیل مخفی به لحاظ روانشناختی برای دختران مفید است، اما از نگاه منطقی، این مکاتب جوابگوی وضعیت امروز نیست.
طالبان برای تعطیلی مکاتب بهانههای مختلفی میآورند. اول گفتند خلاف شرع است، اما بعد از فشارهای داخلی و بینالمللی گفتند که لباس دانشآموزان دختر باید اسلامی داشته باشد، که این هم منطقی نبود. بعدا گفتند دلیل فرهنگی دارد و پشتونها نمیخواهند دختران بالغ مدرسه بروند. ولی از کجا معلوم که این طور است.
کشورهای غربی صریحا پیشرفت در حقوق زنان و بازگشایی لیسهها را عامل اساسی در آزادسازی میلیاردها دالر پول بلوکه شده در آمریکا و رسیدن آنها به دست طالبان مطرح کردهاند.
یک مقام طالبان در کشور همسایه که نخواست نامش فاش شود، گفت که تعطیلی مکاتب توجیه دینی ندارد. و اذعان میکند که دختران بیشتر مقامات طالبان از جمله دختر خودش در لیسهها و دانشگاههای خارج از افغانستان تحصیل میکنند.
او میگوید دخترش هر روز مکتب میرود، و همه موازین اسلامی را هم رعایت میکند، و با بس مکتب دخترانه به مکتب میرود. وقتی از او پرسیدیم آیا راننده بس زن است، خندید و گفت: «پیرمرد است».