هندوستان تاریخی طولانی در پرستش زنان در قالب الههها دارد. مثلا میگوییم که دورگا و ادی شاکتی در وجودِ هر زنی زندگی میکنند. اما گاهی از خودمان میپرسیم چرا همان مردانی که الههها را میپرستند، به زنان تجاوز میکنند. چرا مردان پیش از تجاوز به یک زن، لاکشمی و پاوارواتی درونِ او را نمیبینند.
همهٔ ما با بهانههای تجاوز آشنا هستیم: «این دختر لباس تحریکآمیز پوشیده بود»، «این دختر مست بود»، «این دختر شب تا دیروقت بیرون بود».
اما باید سوال اصلی را از خود بپرسیم: آیا باید مقتول را مقصر کشته شدن خودش قلمداد کنیم یا قاتل را؟ چرا باید زنان را به خاطر چیزی که قربانیاش هستند مقصر معرفی کرد.
به نظر من مشکل در لباس پوشیدن زنان نیست، چون شاهدیم که زنانی که برقع یا ساری میپوشند هم مورد تجاوز قرار میگیرند. مشکل در شبانه بیرون رفتنِ زنان هم نیست، چون شاهد هستیم که زنان در روز روشن هم مدام مورد تعرض قرار میگیرند. و البته در مورد نوشیدن الکل هم همینطور است.
سوال اینجاست که چرا برخی از مردان به زنان تجاوز میکنند؟
دلایل متعددی برای تجاوز از سوی مردان وجود دارد. رایجترین دلیل آن، مردسالاریِ نهادینه در مغزِ انسان و زنستیزیِ عمیق در وجود اوست. مردان تجاوز به زن را دوست ندارند، اما برخی از آنها سلطهٔ خود را بر زن از طریق تجاوز نشان میدهند. این در واقع محصول سالها تربیت در فرهنگی است که مردان را برتر از زنان میداند.
بیشتر متجاوزانِ جنسی، در خانوادههای سنتیِ پدرسالار رشد میکنند که در آنها مردان کار میکنند و زنان در مطبخ زندگی میکنند. اینگونه مردها وقتی بزرگ میشوند، نمیتوانند دیدنِ زنان مستقل و مقتدر را تحمل کنند. فرهنگِ پدرسالار و مردسالار اینگونه مغز ما را برنامهریزی میکند و بهطور ناخودآگاه به بخشی از زندگی ما تبدیل میشود.
پرسش بعدی این است که راهحل چیست. چهطور از زنانِ زندگیمان و خودمان محافظت کنیم؟ پاسخهای بدوی شاید این باشد که زنان دفاع شخصی یاد بگیرند یا اسپری فلفل با خود حمل کنند، یا شبها تنها بیرون نروند. اما هیچ ابزار و سلاحی موثر نیست. این مسئله را باید در مردان حل کرد. به جای آنکه زنان را از تجاوز بترسانید، باید مردان را تربیت کنیم.
صادقانه بگویم، راهحل فوری وجود ندارد، چون هیچ تغییری در آیندهٔ نزدیک دیده نمیشود. دلیلش این است که نمیتوان ذهن مردم را یکشبه تغییر داد. نمیتوان مردسالاری را ناگهان محو کرد. اینگونه تغییرات یکدفعه رخ نمیدهد. دههها زمان میبرد، شاید هم سالها، یا حتی قرنها.
فعلا تنها کاری که از دستمان بر میآید این است که امیدوار باشیم: امیدوار به آیندهٔ امن برای زنان، امیدوار به روشنفکر شدنِ مردان.