زنان در مبارزه با مردسالاری

ممنوعیت اخیر طالبان برای زنان در خصوص ورود به پارک‌های و سالن‌های ورزشی ‌ــ‌ حتی با سرپرست مرد ‌ــ‌ منجر به خشم عمومی شده است. آلیسون دیویدیان نماینده ویژه سازمان ملل در امور زنان افغانستان گفته این نمونهٔ دیگری از حذف سیستماتیک و ادامه‌دار زنان از عرصه عمومی به دست طالبان است، و خواستار احیای تمام حقوق و آزادی‌های زنان و دختران شد.

طی ۵۰ سال گذشته، از اشغال شوروی تا دوره حضور نیروهای بین‌المللی به رهبری آمریکا، تا تسخیر طالبان در سال گذشته، حقوق زنان همواره مورد بهره‌برداری سیاسی و توجیه جنگ بوده است. گاهی اوضاع زنان قدری بهتر می‌شد، اما در بیشتر دوره‌ها حقوق زنان پایمال شده است.

البته در قانون اساسی دوران جمهوری که با حمایت آمریکا در سال ۲۰۰۴ تنظیم شد، حقوق زنان محترم شمرده شد. قانون اساسی، ۲۵ درصد کرسی‌های مجلس و شوراهای ولایتی و همین‌طور ۳۰ درصد مناصب دولتی را به زنان اختصاص داد.

قانون اساسی همچنین دولت افغانستان را ملزم به احترام و اجرای معاهدات بین‌المللی در خصوص حقوق زنان کرد. علاوه بر این‌ها، وزارت امور زنان به عنوان نهاد اصلی رسیدگی به حقوق و توانمندسازی زنان تاسیس شد.

بعد از تصرف طالبان، این پیشرفت‌ها به سرعت نابود شد. دولت طالبان فقط یک ماه بعد از رسیدن به قدرت، وزارت امور زنان را منحل کرد و آن را با وزارت امر بالمعروف و نهی عن المنکر جایگزین کرد. زنان کاملا از کار در دولت موقت طالبان حذف شدند، مگر برای نظافت توالت زنانه.

دولت اعلام کرد تا وقتی ساختارهای «مناسب» ایجاد نشود، زنان برای تامین امنیت‌شان نباید به سر کار بروند. زنان از کار منع شدند و به خانه برگردانده شدند و به آن‌ها گفته شد که مردان فامیل‌شان جای آن‌ها را خواهند گرفت.

همین‌طور دسترسی زنان و دختران به تحصیل محدود شد. در این مورد هم رهبران طالبان بعد از تسخیر کشور گفتند اول باید محیط آموزشی امن برای زنان و دختران ایجاد شود تا آن‌ها بتوانند به تحصیل برگردند. از سپتمبر ۲۰۲۱ طالبان گفتند صنف‌های بالاتر از ششم فقط برای پسران باز خواهد بود، اما برای دختران نه. دختران بدون تحصیل در معرض کودک‌همسری و بدرفتاری قرار دارند. بهار امسال طالبان به زنان دستور دادند برقع بپوشند و در خانه بمانند. زنان اجازه سفر بدون سرپرست مرد ندارند.

پناهگاه‌های ویژه زنان و دخترانی که از خشونت خانگی نجات می‌یافتند تعطیل شد و کارکنان‌شان را وادار کردند تا بازماندگان را به دست شکارگران‌شان برگردانند. کودک‌همسری و ازدواج اجباری طی یک سال گذشته افزایش داشته است؛ به رغم ادعای طالبان مبنی بر مخالفت‌شان با این موارد. در همین حال، میزان خودکشی زنان هم رشد داشته است.
‌‌

جنگ با مردسالاری

با همهٔ این‌ها، زنان افغان تاریخ‌ساز شده‌اند و به رغم آزار و تهدید و بازداشت و زندان و شکنجه، با شجاعت به اعتراضات مسالمت‌آمیز علیه ممنوعیت‌ها ادامه می‌دهند. زنان و دختران افغان، بدون حق و حقوق، و تحت فشار تهدید و خشونت، عاملیت خود را فریاد می‌زنند و روایت‌های خود را از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به گوش همگان می‌رسانند. همهٔ این‌ها همزمان شده با احیای فمنیسم در کشورهای اسلامی. به‌خصوص زنان جوان، به ایده‌های فمنیستی برای درک زندگی‌شان علاقمند شده‌اند.

البته در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، نوعی فمنیسم اسلامی ظهور کرد که تعالیم اسلام را به عنوان عنصر ضروری در زندگی و هویت زنان به کار می‌برد. اما نسل جدید زنان افغان ایده‌های فمینستی‌ای را اقتباس می‌کنند که لزوما جنبهٔ دینی ندارد.

ولی طالبان تنها مشکل زنان افغانستان نیستند. در واقع فمنیست‌ها در بسیاری از کشورهای مسلمان با مشکل مضاعف مواجه‌اند: فرهنگ مردسالاری که زنان را تابع زنان می‌داند. ضمن این‌که مشکل مبارزه با تشکیلات دینی برای احقاق حقوق زنان هم وجود دارد؛ تشکیلاتی که به خاطر مخالفت زنان با تعالیم افراطی اسلام، این زنان را موجوداتی شیطانی جلوه می‌دهند. در افغانستان هم مقامات دینیْ فمنیست‌ها را به غرب‌زدگی، بی‌اصالتی و گاهی ضدملی بودن متهم می‌کنند.

از طرفی دنیای غرب هم معمولا ذهنیت درستی در قربانی‌انگاری زنان افغان ندارد. این طرزفکر عملا به نگرش پیش‌فرض نسبت به زنان در تمام جوامع اسلامی سنتی بدل شده است چون تمرکز غربی‌ها بر این است که برای نجات زنان از سرکوب اسلامیست‌ها باید اسلام افراطی را نابود کرد و این را به معنای جنگ با تروریسم تفسیر می‌کنند.

ضمن این‌که انزوای فزاینده افغانستان از غرب ‌ــ‌ و همین‌طور تحریم‌های مالی فلج‌کننده ‌ــ‌ زندگی را برای دختران افغان سخت‌تر می‌کند و عاملیت آن‌ها را تهدید می‌کند. برای همین مهم است که دنیای غرب به جای تلاش برای تحمیل ایده‌های ناموثر در بین مسلمانان، بهتر است صدای خود زنان افغانستان را بشنود و آن‌ها را بفهمد و از آن‌ها حمایت کند.