حقوق از دست رفته: حق طلاق

بانو یک زن ۳۲ ساله اهل ولایت تخار سال گذشته بالاخره به خود جرات داد تا رسما درخواست طلاق کند. چهار سال بود که شوهرش هر روز او را لت و کوب می‌کرد و هر شب به او تجاوز می‌کرد. وقتی هم که او مقاومت می‌کرد شوهرش بیشتر او را می‌زد.

شوهرش با فحاشی او را تحقیر می‌کرد چون او حامله نمی‌شد. وقتی داکتر به آن‌ها گفت که مشکل از شوهر است و این شوهرِ اوست که نیاز به درمانِ باروری دارد، شوهرش که به خانه آمد، با لگد بین پاهای بانو زد و او را مقصر بچه‌دار نشدن‌شان دانست.

اما درست زمانی که قرار شد بانو در دادگاه حاضر شود، دولت سقوط کرد و طالبان به قدرت برگشت.

قاضی‌ها رفته بودند، وکلا رفته بودند، و شوهرش با کمک طالبان او را وادار به بازگشت به خانه کرد و تهدید کرد اگر به خانه برنگردد خانواده‌اش را خواهد کشت.

طالبان بعد از بازگشت، نظام قضایی موجود را ساقط کردند و قاضی‌های خودشان را منصوب کردند و شریعت خودشان را اجرا می‌کنند.

زنانِ قاضی هم دیگر فعالیت نمی‌کنند و اجازه کار ندارند؛ در واقع عمدتا مخفیانه زندگی می‌کنند.

طالبان علیه زنان قاضی

افغانستان بیش از ۳۰۰ قاضی زن داشت که در بخش‌های قضایی مختلف از حوزه زنان گرفته تا حوزه‌های جنایی و تروریسم مشغول به کار بودند. با بازگشت طالبان، چند صد قاضی به کشورهای دیگر فرار کردند و دست‌کم حدود ۷۰ قاضی زن در خفاء زندگی می‌کنند و نمی‌توانند به سر کار برگردند.

از نظر طالبان زنانِ قاضیْ صلاحیت قضاوت یا وکالت ندارند و شریعت اسلام را هم نمی‌فهمند. سال گذشته حزب‌الله ابراهیمی سرپرست طالبان برای ریاست عمومی تدقیق و مطالعات دادگاه عالی گفت که زنان قاضی «کم‌فهم» هستند و درباره فقه و شریعت معلومات کای ندارند و نیازی به آن‌ها نیست.

در واقع طالبان زنان را آدم حساب نمی‌کنند و حتی آن‌ها را از حقوق اسلامی مثل حق طلاق محروم می‌کنند.

وقتی زنان در نظام قضایی نباشند، زنان قربانی امکان کمک گرفتن از دادگاه‌ها را ندارند. در واقع زنان کلا از همه حقوق اساسی خود محرومند، از جمله حق طلاق. و نه فقط حقوق زنان که حقوق بشر همه پایمال شده است. بخش بزرگی از جمعیت کشور امروز از حمایت قضایی محروم است.

هرچند یک مقام طالبان گفته است که پرونده‌های طلاق و خانواده را بررسی کرده‌اند و سال گذشته در کابل بیش از ۳۴۰ پرونده طلاق حل و فصل شد. به گفته او اگر زنی بخواهد طلاق بگیرد می‌تواند وکیل مرد بگیرد. اما در موارد طلاق سعی می‌شود بین طرف‌ها صلح شود و آن‌ها را آشتی بدهند.

خلاء زنان در نظام قضایی

پیش از طالبان، نهادهای غیرانتفاعی خارجی هم در کشور حضور داشتند که در زمینه خشونت علیه زنان و ارائه مشاوره روان‌شناسی و اجتماعی فعالیت می‌کردند. این‌گونه نهادها برای خانواده‌ها حمایت قانونی فراهم می‌کردند، و زنان و کودکانی را که از سوءرفتار فرار می‌کردند در پناهگاه‌هایی اسکان می‌دادند. طالبان ده‌ها پناهگاه و مرکز مشاورهٔ خانواده را بستند. دارایی‌های آن‌ها را هم مصادره کردند و اتهام زدند که این مکان‌ها فاحشه‌خانه بوده و در آن‌ها ترویج فحشاء می‌شده است.

تعطیلی اجباری پناهگاه‌های قربانیان خشونت خانگی، صدها زنِ مددجو را بدون حمایت قانونی و اجتماعی به حال خود رها کرده است، و هزاران خدماتِ جاری به خانواده‌های دریافت‌کننده را از بین برد.

بسیاری از زنانِ این پناهگاه‌ها مجبور شدند به میان خانواده خودشان برگردند و هیچ شبکه حمایتِ اجتماعی برای‌شان وجود ندارد و هیچ وکیل قانونی برای کمک به آن‌ها وجود ندارد.

البته پیش از بازگشت طالبان هم اوضاع ایده‌ال نبود، اما بعد از آن بدتر شده است. طالبان می‌خواهند شریعت را اجرا کنند، اما هنوز این قوانین را مدون نکرده‌اند. در نتیجه هیچ کس واقعا نمی‌داند عدالت چیست و چه‌طور باید اجرایش کرد. هیچ آیین دادرسی قضایی وجود ندارد، و آشفتگی وجود دارد، و بیش از همه زنان هستند که آسیب می‌بینند.

بدنامی و موانع ساختاری

طلاق خواستن در افغانستان همیشه برای زنان یک مشکل بوده است. حتی پیش از بازگشت طالبان هم مسئلهٔ بدنامی در جامعه وجود داشت. از طرفی زنان چندان به حقوق خودشان آگاه نبودند. ضمنا پولیس و مقامات قضایی هم ترحم چندانی به زنان نداشتند. اما برخی نهادها و مکانیسم‌های محافظتی برای زنان وجود داشت، و درخواست‌های طلاق پیگیری می‌شد. اما آن حمایت و کمک‌های اندک هم حالا از بین رفته است. طی همین یک سال گذشته مواردی بوده که قضاتِ طالبان با درخواست طلاق زنان مخالفت کرده‌اند، چون از نظر آن‌ها زن اصلا حق طلاق ندارد. زنانِ دادخواه مجبور می‌شوند به خانه شوهرانِ بدرفتارشان برگردند؛ جایی که برای انتقام از محکمه رفتن، با آن‌ها بیشتر بدرفتاری می‌شود.

بانو هم همین تجربه را داشت. بعد از آن‌که طالبان او را مجبور کردند به خانه شوهرش برگردد، یک روز شوهرش که تریاک مصرف کرده بود، شروع کرد به زدن او. بانو فریاد کشید و به آشپزخانه پناه برد. شوهرش چاقویی را داغ کرد و با آن سینه‌های بانو را داغ زد. بعد او را در اتاق خواب حبس کرد و رفت. بانو که شدید درد داشت، شیون می‌کرد و همسایه‌ها به زور وارد خانه شدند و او را به شفاخانه بردند.

دو هفته بعد در حالی که هنوز جراحت‌های بانو التیام پیدا نکرده بود، شوهرش سگی وحشی را به خانه آورد. بعد بانو را به زمین بست و گذاشت تا سگ تمام بدن بانو را زخمی کند. صورتِ بانو پاره شد و چشم‌هایش متورم شد. شوهرش در حالی که می‌خندید به او گفت: «حالا می‌خواهی از من شکایت کنی؟»

بانو آن شب از درد به خود می‌پیچید و از شوهرش التماس کرد بگذارد صبح به شفاخانه برود. وقتی او کوتاه آمد، بانو از فرصت استفاده کرد و گریخت. او سوار یک بس شد و به خانه برادرش در ولایت مجاور فرار کرد.

خانوادهٔ بانو از دیدن او شوکه شدند. به توصیهٔ یک ملا امام آن‌ها به یک محکمه طالبان رفتند. آن‌ها پیش قاضی طالبان رفتند تا صورت و بدنِ ناقص‌شده بانو را به او نشان بدهند. خیال می‌کردند که مقامات طالبان با دیدن بی‌رحمی شوهر او، به او تامین جانی خواهد داد. اما یکی از اعضای طالبان به او گفت هرزه و به‌خاطر نشان دادنِ صورتش او را لعنت کرد.

وقتی آن‌ها به طالبان گفتند که در محاکم قبلی تقاضای طلاق داده‌اند، او و بردارش را به خاطر شکایت بردن به «محکمه کفر» با قنداقِ تفنگ زدند.

قاضی به بانو گفت: «در محکمه ما طلاق وجود ندارد؛ شوهر حق دارد هر طور می‌خواهد با تو رفتار کند، چون تو زنِ اویی. حتی اگر تو را بکشد، حق طلاق نداری».

طالبان تهدیدی کردند که او را می‌گیرند و به شوهرش تحویل می‌دهند. اما قبل از آن‌که موفق شوند، او و برادرش با کمک ملا امام توانستند از ولایت فرار کنند و در جایی مخفی شوند.

تا پیش از طالبان برای زنانی مثل بانو بسیار راحت‌تر بود که وکیل زن بگیرند، و به دادگاه‌هایی با قاضی زن بروند و طلاق بگیرند. اما با بازگشت طالبان، یک بار دیگر زندگی برای زنان جهنم است.



* از اسم مستعار استفاده شده است.